بست موزیک

بست موزیک

بست موزیک آماده خدمت به کاربران عزیز می باشد .. با BEST MUSICباشید.. و لذت زندگی را با دانلود اهنگ در سبک های مختلف یا مطالعه زندگی نامه خواننده های مشهور و شرکت در نظر سنجی ها افزایش دهید.
بست موزیک

بست موزیک

بست موزیک آماده خدمت به کاربران عزیز می باشد .. با BEST MUSICباشید.. و لذت زندگی را با دانلود اهنگ در سبک های مختلف یا مطالعه زندگی نامه خواننده های مشهور و شرکت در نظر سنجی ها افزایش دهید.

مجمع بست گرام (چت کاربران)

چت برای اعضای سایت                                                                                 SINGELS BEST 

با مدیریت علی0067خواننده سبک رپ  

مجمع هواداری از همه خوانندگان                                                                                  

نظرات 11952 + ارسال نظر

اره بعد اینکه گوشیمو گرفتن یه مدت اینجا باش حرف میزدم

اوهوم..ولی جای شخصی من ندارم!!!!!
نه تل دارم نه اینستا نه وات ساپ نه ایمو..هیچییییییییی
اصلا گوشی ندارم

♠اشکان♠ یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 23:19

نمیخوام بفهمه باهمیم وگرنه دیگه چیزی رو نمیکنه باس یه جا شخصی بچتیم

اون موقع که اومد سمت من فقط13 سالم بود..خیلی بچه بودم..گفت خیلی تنهام و کسی منو نمیخاد..



ازیه طرف حالم ازش به هم میخوره از یه طرف دلم براخودم و زندگی به باد رفتم ممیسوزه




ای خدااا...



مرسی راستی اسم یکی ازدوستاشم مجتبی ست ... ریش داره سرشو کمی کچل میکنه...


امتحانای نوبت اول پیاده از مدرسه تا سنگبری توی برف رفتم کارگاهشون..فقط یه دیقه باش حرف زدم بعدش گفت من کار دارم باید برم.حتی نگفت بیا من خودم برت گردونم..بعدشم کارگاه روبه روییشون زنگ زدن به کگشت اون نامردام اومدن گفتن اینجا چیکار میکنی...هیچی دیگه بد بخت شدم!!

♠اشکان♠ یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 23:18

راسی امیر این جا رو میخونه بلده بیاد این جا

♠اشکان♠ یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 23:17

به امیر گفتم شمارتا بده تا فردا بریم بتابیم گفت شماره هاما خاموش کردم چون عقد کردم نمیخوام رفیق بازی کنم این خطمم به اسم خانوممه شرمنده میدم دست اون نمیتونم شماره بدم کسی ام شمارما نداره خط خریدم میدم بهت

♠اشکان♠ یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 23:14

اون وقتم یچیز بگم این امیر ادمه که تو باش بودی اونی که هر روز با یه دختر امارشا میدن والا حیف تو نیست که با اون عوضی باشی که ترا با این خوشگلی ول کنه و با زندگیت بازی کنه تو تو این سه سال یعنی نشناختیش من تا دیروز نمیدونستم فامیل امیر حیدریه و باباش یدالله دیروز از یکی از رفیقام ازنگو بود پرسیدم اونم والا به خاطر تو چون خودمم میخواستم ببینم جریانتون چیه چند وقت دیگه که رفیق شدیم امارشا درست بهت میدم

میخوام یه ضربه ی سنگین بش بزنیم!

باشه چشم من صبر میکنم..فقط من هرروز نمیتونم بیام اینجا

چیکار کنم؟

بابام داره میگه پاشو کامپیو خاموش کن.....

♠اشکان♠ یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 23:09

اگه رضا بود میموند نه بابا رضا کوجا بود دیروز رفتم سنگ بری یکی از رفیقام اون جا بود با امیر خیلی وقت پیشهم مدرسه ای بودیم یه سلام علیک داشتیم از غذا امیرم بود شروع به اختلات کردم زیر زبونشا کشیدم وایسا یکی دوبار بعد از ظهرا برم باش رفیق میشم تو کمی صبر داشته باش

اره همشون خاموشه


مرسی واقعا خیلی اقایی..دمت گرم.کاش همه مث تو بودن...په بیخیال رضا فعلا...



اشکان باهاش یه خورده صمیمی تر شو بعد کم کم درباره ی من ازش بپرس مثلا بگو قبلا عاشق شدی و ازاین حرفا ببین چی میگه...دلم میخواد ببینمش تف کنم تو صورتش رد شم کثافت اشغال زندگگیمو به بازی گرفته

♠اشکان♠ یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 23:04

فاطمه جون صبر کن پیدا میکنم امیر همه خطاش خاموشه اون شمارشم نمیده صبر کن تا یجوری پیدا کنم مطمعا باش رضا ام نداره

تو لطف داری ممنون...بیشتر بگو...چجوری تو یه روز باش دوست شدی؟
اون راحت باکسی دوست نمیشد....



بهم حق میدی الان نیمتونم حرف از عشق و عاشقی بزنم؟؟؟؟

این یارو حسین که اومد گفت من رضام واقعا رضا بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟////

♠اشکان♠ یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 23:00

والا نت نمیده درست با درد سر پیام میدم بعدم یه چیزی به قران قسم قصد قرضی ندارم والا با چه زبونی بهت بگم به خدا ازت خوشم امد و میخوام کمک کنم
به خدا من بعد این که عشقم ولم کرد به جان مادرم تا حالا به دختری علاقه نداشتم تا تورا دیدم وگرنه اصن مزاحمت نمیشدم

پروند رضا بود ینی چی؟

اره میخواست بام باشه...




اسم زن امیر چیه

شماره جدیشدو تونستی پیدا کنی اشکان؟

♠اشکان♠ یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 22:57

بگم از خودش باورت میشه باش طرح رفاقت ریختم کمی صبر کن چه قدر عجولی میخواستم نگم بت تا دقیق تر بفهمم چی به چیه تا بهت بگم نمیزاری که خخخخخخ

♠اشکان♠ یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 22:55

نفهمیدی پروند رضا بود
این طور که فهمیدم رضا خیل دم پر تو میگشت باهات باشه اما دهنش چفت بست نداره به اون خاطر میگم گلم

تورو خدا چند دقیه تند تند جواب بده...

اشکان از کجا مطمئنی..ینی اینکه از کی پرسیدی؟
من براچی بد نام بشم.اون عقد کرده اون خیانت کرده اون عینه یه حیوون معنی عشقو نفهمیده.....



الان این رضایی که اومد واقن رضا بود یا یکی دیگه بود؟


چه خبره اینجاااااااااااا؟

♠اشکان♠ یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 22:49

فاطی یه چیز بگم تو کمی صبر کن اسیاب به نوبت
امیر عقد کرده
ماهه دیگه عروسیشه
از بنم دختر نمیگیره قریبس دیگه چی میخوای ازش من میخوام تو بن نیفتی به نوک زبون والا خوبیتا میخوام حالاهر جور میخوای حساب کن ولی یک که دوست دارم نمیخوام تو بن بد نام بشی دومن اگه یه موقع قابل بدونی به جا برادرت هم کمکت کنم هم کمکت کنم که امیرا بچزونی

باشه وای سا پس این رضا ازکجا فهمیده اومده اینجا؟تو بش گفتی؟

منم نگفتم چه خبره اینجا؟

♠اشکان♠ یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 22:43

ولی اینجا شلوغه رضا رو نیار شلوغ میشه تو بن ابروتا میبره کمی صبر کن والا به خاطر خودت میگم

♠اشکان♠ یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 22:41

فاطی یه چیز بگم بهت از امیر هرچی میخوای بپرس خودم بهت میگم خیالت راحت همه چیزشم خبر دارم

چرا همه باهم میاییین همه باهم میرین؟

اقا رضا یا حسین نرو یه دیقه وایسا

وای سا از کجا بفهمم رضا هستی؟از کجا فهمیدی ینی کی بت گفت بیای اینجا؟

حسین یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 22:32

من رفتم خدانگه دارشما

حسین یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 22:31

ایران سرای من است شهرش زادگاه من است والا

ایمان~عشق کل کل~ضد دختر یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 22:30

اوه اوه اوه

ایمان~عشق کل کل~ضد دختر یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 22:27

خخخخخ واقعا ایرانی؟
فک کردم از خارجی خوب شد گفتی ایرانی هستی
والا من میرفتم دنبال یاد گیری زبان های خارجی




فاطی الان نمیتونم بیام نگین تا کی هستی تو نگین؟

حسین یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 22:27

بله رضاددعلی هم میشناسم چون خودشم

عه ؟تو ایرانن زندگی میکنی؟چه عجییییییییییییبه!!!!!
دیوونه شهرتو بگو

♛fa∞T♥A♛
ایمان جون تو نگین این اسم منه☝

حسین یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 22:26

حسین 24 ایران

♠اشکان♠ یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 22:25

الوووو فاطی

ایمان من الان نگینم توهم ان شو تا بتونم پیدات کنم.اشکان توهم بیا نگین....


اقا حسین اصل نمیدی؟
یه رضایی هست که میخواییم یه سری اطلاعات ازش بگیرم...رضا درعلی شما میشناسیش؟

ایمان~عشق کل کل~ضد دختر یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 22:25

سلام حسین اصل میدی؟


اشکان همینجا بگو حرفای خصوصیتو
ما نمیخونیم

♠اشکان♠ یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 22:23

الان کوجا بیام فاطی

زنگ نمیتونم بزنم....باشه فردا به رضا میگیم ..په بیا نگین بدو
ایمان الان میام

حسین یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 22:22

دنبال کدوم رضای فاطمه خانوم

ایمان~عشق کل کل~ضد دختر یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 22:22

فاطی کی میایی نگین؟

♠اشکان♠ یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 22:22

کمی دندون رو جیگر بزار تا فردا به رضا میگی یه فکر بهتر دارم برا امیر امیرا شناختم کل زندگی نامشم در اوردم یه فکر بهتر دارم ولی یا زنگ بزن تا بگم یا تو نگین چت بهت میگم این جا نمیشه کمی شخصیه خخخخ

اشکان نرو من فردا نمیام....الان هی بیا اگه میتونی

سلام بر اقا حین بزرگ...اذن داده شد بفرما تو

ایمان~عشق کل کل~ضد دختر یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 22:19

اسمم اونجا(ایمان)هست
فقط اول تو از چت خصوصی چت کن من بلد نیستم درست

من میترسم سوار ماشینت بشم شر شه!!!
همین جا بگو کاراتو خب جانم
غلام همسایمونه میره به بابام میگه








ایمان جون میخواستم بنویسم اشکان اشتی=باهی نوشتم ایمان ببخشید


نگفتین کی به رضا میگه بیاد بدوئین تا من شماره بدم

♠اشکان♠ یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 22:18

نه والا من اصن به دخترا زیاد توجه نداشتم تو نمیدونم مهره مار داری خخخخخخ خو ولش فعلا تا فردا

ایمان~عشق کل کل~ضد دختر یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 22:16

فاطی منظورت از جمله
من کاری نداشتم با ایمان
چی بود؟

♠اشکان♠ یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 22:15

نه بابا ببین اگه تابلو میشه ده دیقه زود تر بیا بشین تو ماشین تا حرف بزنیمو بعد برو شیشه هاش دودیه درست داخل دیده نمیشه یه خبرایی ام دارم برات شایدم تونستم یه کمکی بکنم بهت راجب امیر حالا بازم میل خودته من هفتو نیم همون جام تونستی زود تر بیا اصن جلو مغازه غلام وایمیسم تابلو نشه بیا همون جا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد